دراين مقاله ابتدا به معرفي فلسفه پراكماتيسم و سپس تاريخچه
و بنيانگذاران اين مكتب پرداخته و چارچوب كلي اين فلسفه را مورد بررسي قرار داده
ايم . سپس به معرفي فيلسوفان معاصر پيرو اين مكتب فلسفي كه به عبارتي
نئوپراكماتيست ؛ خوانده مي شود پرداخته و سعي در معرفي آراء و نظرات ايشان داريم :
تعريف :
اين مكتب فلسفي با نامهاي عملگرايي ، اصالت عمل و حتي تجربه
گرايي خوانده مي شود .
واژه ي پراگماتيسم را به اصالت عمل و مكتب صلاح علمي ترجمه
كرده اند . اين واژه علاوه بر اين كه يك گرايش فلسفي است حاكي از يك روحيه ي
اخلاقي و رفتاري نيز هست . رويه اخلاقي پراگماتيستي كه يادآور پايبند نبودن به
مباني عقلي و منطقي است رشد در همان گرايش نظري و فلسفي دارد و مي توان گفت :
پراگماتيسم بيان فلسفي رويه اخلاقي و اجتماعي خاصي است ويژه جامعه آمريكا . 2007/5/5 www.Cloob.com
پراگماتيسم به ما مي گويد كه به جاي دامن زدن به بحث هاي
سنتي و موروثي ، بايد بينديشيم كه اين بحث ها چه كاركردي دارند و به چه درد ما مي
خورند و در رابطه با فلسفه ، اين يعني كه پيش از هر بحث فلسفي ابتدا از خود بپرسيم
كه فلسفه به چه كار ما مي آيد ؟ اگر پاسخ مناسب و واقع بينانه اي براي آن پيدا
كرديم ، نه انتظارات نابجا از آن خواهيم داشت و نه بار عرصه هاي ديگر را به دوش
فلسفه خواهيم انداخت .2007/5/4 www.Tehranemrooz.ir
فلسفه پراگماتيسم ، فلسفه اي است طبيعي و تجربي
. تجربه اساس كار اين فلسفه را شكل مي دهد. طبق اين فلسفه روش هاي مجرد عقلاني ،
روش شهود و همچنين موجودات مجرد و غير طبيعي وجود ندارند ، آنچه هست در جريان
متغير تجربه و طبيعت ظاهر مي گردد .
( دكتر
خليلي شوريني ، 1378 : 80 )
جهان شناسي در پراگماتيسم :
ماهيت آن تا آنجا مورد توجه است كه كاربردي
عملي داشته باشد ( اصالت عمل ) جهان حاصل تأثير پديده ها بر يكديگر است كه آن را
تجربه گويند . ( تجربه تعامل فرد و محيط است ) جهان واقعيتي وراي تجربه ندارد . (
دكتر خليلي شوريني ، 1378 : 79 )
تجربه در مفهوم وسيع آن ، اساس جهان شناسي
پراگماتيستي را تشكيل مي دهد . از نظر پراگماتيستها تجربه شامل ، ادراك ، احساس ،
تفكر ، قضاوت ، مقايسه و توصيف ، سير عقلاني و توجه به ارتباط امور با هم مي باشد
بنابراين تجربه را نمي توان به ادراكات حسي محدود نمود . از طرف ديگر تجربه محصول
تأثير متقابل فرد و محيط روي يكديگر است . اشياء خارجي همانطور كه هستند در ذهن ما
منعكس نمي شوند ، به عبارت ديگر ذهن ما حالت انفعالي ندارد ، بلكه تحت تأثير
تجربيات قبلي ، هدف هاي ما و آنچه براي ما با ارزش است . تأثرات حسي را به صورتي
خاص در مي آورد آگاهي ما از جهان خارج نتيجه ي همين تأثير متقابل مي باشد .
از
نظر پراگماتيست ها اشياء در خارج وجود دارند اما وقتي اين اشياء براي ما واقعيت
پيدا مي كنند و مورد درك ما قرار مي گيرند كه جزئي از تجربه ما را تشكيل مي دهند .
( شريعت مداري علي ، 1367 : 200 )
انسان در پراگماتيسم :
انسان با طبيعت يا جهان پيوسته و مربوط است و
بعنوان تجربه مورد نظر مي باشد . از آن جا كه تفكر ، مركز تجربه ي انسان است ، عقل
و استدلال بعنوان صفت اساسي انسان مطرح مي باشند .
( دكتر خليلي شوريني ، 1378 : 79 )
فيلسوفان مكتب پراگماتيسم و نئو پراگماتيسم :
پيرس بنيان گذار اين مكتب و جيمز ، ديويي ،
مونته سوري ، پاركر ، دكرولي ، كلاپارد ، را مي توان از فيلسوفان مكتب پراگماتيسم
دانست و سلرز ، كواين ، ريچارد رورتي از فيلسوفاني هستند كه گرايش پراگماتيستي
داشته و انديشه هاي مكتب نئوپراگماتيسم را در قرن بيستم مطرح نموده اند كه در
اينجا سعي در معرفي مختصري از آنان نموده ايم :
كواين : ويلاردون اورمن كواين در سال 1908 در شهر آركون ، ايالت
اوهايوي آمريكا به دنيا آمد . پدرش كلويد رابرت كواين كارمند و مادرش هريت اليس ون
اورمان كواين معلم بودند . او دوران كودكي شاد و سرزنده اي در آركون گذراند كه در
خود زندگينامه اش (( دوران زندگي من )) ( 1985 ) به توصيف آن پرداخته است او
تحصيلات دانشگاهي اش را با رشته ي رياضي در دانشگاه اوبرلين آغاز كرد و در سال
1930 ليسانسش را دريافت كرد . استعدادها و علائق متنوع او از يك طرف در رياضيات ،
علوم و روانشناسي و از جانب ديگر در زبان ، ادبيات و شعر نهايتاً او را به جانب
فلسفه كشاند . خود او به تأثير كتاب مجموعه نوشته هاي آدگار آلن پو و نوشته (( اوركا )) در آن بر خود اشاره مي كند
كه علاقه فلسفي اش را به ماهيت چيزها برانگيخت . علت انتخاب رياضيات براي دوره
ليسانسش اين بود كه از دانشجويي با اطلاع در مورد((فلسفه رياضي)) راسل شنيد و به
نظرش آمد كه راهي براي تركيب علايقش به فلسفه و نيز رياضيات يافته است .
او براي دوره دكترا زير نظر وايتهد به دانشگاه
هاروارد رفت . او 23 ساله بود كه دكتراي فلسفي اش را در 1932 تنها پس از 2 سال
دريافت كرد . تز او متشكل از جنبه هاي گوناگون ساده شده و وضوح يافته كار راسل و
وايتهد بود . اين تز بسياري از شاخص هاي كار كواين به عنوان يك فيلسوف را در
بردارند .
نظريه عدم تعيين كواين پيامد انديشه هاي بنيادي
تري راجع به ماهيت عمومي زبان بود كه كواين در نوشته هاي بعدي اش آن را تدقيق كرد
. اين كارهاي بعدي شامل گستره ي بزرگي از بينش هاي فلسفي كواين است .
ديدگاه هاي او درباره معرفت شناسي ، هستي شناسي
، عليت ، انواع طبيعي ، زمان ، فضا و فرديت كواين عضو تعداد فراواني از آكادمي ها
بود و جوايز بسياري را دريافت كرد از جمله اولين جايزه رالف شوك در استكهلم در سال
1933 و جايزه كيوتو در كيوتو در سال 1996 . كواين به همراه ويتگنشتاين ، مارتين
هايدگر و جان رالز از مورد استناد ترين فيلسوفان قرن بيستم است .
( 2007/5/5 www.Philosophers.com )